امشب شام غریبانه… یعنی شبی برای غریبان....
خوش به حال اونایی که تو این شبها قریب شدند…نه دور…
امشب احساس خیلی بدی دارم… اومدم که این احساس بدم رو بگم.
من امسال اصلا به عاشورا فکر نکردم…اصلا هیئت نرفتم…
قرار گذاشته بودم که زندگینامه امام حسین رو بخونم ولی
این کار رو هم نکردم؛ با اینکه وقت ازاد خیلی داشتم… من هنوز تو
رو در حد روضه ها میشناسمت…اصلا نمیشناسمت ….من امسال
اصلا اشک نریختم مثل سالهای پیش…
امشب تو تلویزیون با بعضی ها مصاحبه میکردن که دوست دارید به امام
حسین چی بگید یا از اون چی میخواید؟ هرکی یه چیز میگفت: عاقبت به
خیری, عجر ا ون دنیا,سلامتی,…
ولی اگه من یه روز برا امام حسین خدمت کنم ازش هیچی نمیخوام نه
این دنیا نه اون دنیا…
فقط میگم که دوستت دارم …امام همه چیزشو برا اسلام داد ولی من چی؟
هیچی...
خلاصه شرمنده شدم…
صد سال تنهایی اثر( گابریل گارسیا مارکز ) یه کتاب بسیار جالب
؛با معنی است...با زبانی بسیار شیوا تمام زندگی بشر را در ۴۰۰
صفحه به تصویر میکشد ...زندگی بی ارزش دنیوی را با تمام
تکرارش بسیار جذاب ؛بدون اینکه برای خواننده ذرهای ذرهای
ملال آور شود؛به رشته تحریر در آورده ....در جملاتی بسیار ساده
عشق را به باد مسخره میگیرد :
احساس ندامت میکردند که چگونه عمر خود را بیهوده هدر داده
بودند تا به تنهایی دو نفره برسند...
در جای دیگر میگوید:
شاید دلسوزی او را نسبت به خودش و احساسی که فقر در آنها
زنده کرده بود به عشق تعبیر میکرد....
گابریل تمام زندگی بشر را تکراری بیش نمیداند... و این تکرار را
در شخصیتهای رمانش میگنجاند...وسرانجام دنیا را فانی جلوه
میدهد... وزندگی را با واژه صد سال تنهایی نام گذاری میکند...
: گذشته دروغ است؛و خاطره را رجعتی نیست؛ و هر بهاری که
سپری میشود دیگر بر نمیگردد؛حتی سختترین و مجنونوارترین
عشقها هم سست پایهاند.......درست در همان مدرسهای که
معنی عشق را اولین بار فهمیده بود؛رسما محکوم به اعدام شد.
سبک نویسندگی گارسیا مارکز محشره...به شما عزیزان توصیه
میکنم که حتما خوندن این کتاب رو در برنامه خود قرار دهید.
قول میدم که اگهخوندن این کتاب رو شروع کنین اون رو کنار
نخواهید گذاشت ؛مگر اینکه مورد حجوم خشم پدر و مادرتون قرار بگیرید........
منتظر معرفی کتابهای دیگه باشید
من هم منتظر نظراتتون هستم