صد سال تنهایی اثر( گابریل گارسیا مارکز ) یه کتاب بسیار جالب
؛با معنی است...با زبانی بسیار شیوا تمام زندگی بشر را در ۴۰۰
صفحه به تصویر میکشد ...زندگی بی ارزش دنیوی را با تمام
تکرارش بسیار جذاب ؛بدون اینکه برای خواننده ذرهای ذرهای
ملال آور شود؛به رشته تحریر در آورده ....در جملاتی بسیار ساده
عشق را به باد مسخره میگیرد :
احساس ندامت میکردند که چگونه عمر خود را بیهوده هدر داده
بودند تا به تنهایی دو نفره برسند...
در جای دیگر میگوید:
شاید دلسوزی او را نسبت به خودش و احساسی که فقر در آنها
زنده کرده بود به عشق تعبیر میکرد....
گابریل تمام زندگی بشر را تکراری بیش نمیداند... و این تکرار را
در شخصیتهای رمانش میگنجاند...وسرانجام دنیا را فانی جلوه
میدهد... وزندگی را با واژه صد سال تنهایی نام گذاری میکند...
: گذشته دروغ است؛و خاطره را رجعتی نیست؛ و هر بهاری که
سپری میشود دیگر بر نمیگردد؛حتی سختترین و مجنونوارترین
عشقها هم سست پایهاند.......درست در همان مدرسهای که
معنی عشق را اولین بار فهمیده بود؛رسما محکوم به اعدام شد.
سبک نویسندگی گارسیا مارکز محشره...به شما عزیزان توصیه
میکنم که حتما خوندن این کتاب رو در برنامه خود قرار دهید.
قول میدم که اگهخوندن این کتاب رو شروع کنین اون رو کنار
نخواهید گذاشت ؛مگر اینکه مورد حجوم خشم پدر و مادرتون قرار بگیرید........
منتظر معرفی کتابهای دیگه باشید
من هم منتظر نظراتتون هستم
تن بی جان تو در سینه خاک
به نهالی که در این غمکده تنها ماندست باز جان میبخشد
قطره خونی که به جا مانده در آن پیکر سرد
سرو را تاب و توان میبخشد.........
.
این جشن بزرگ رو به ایرانیهای عاشق تبریک میگم.....اما حیف.
..
عاشقای ایرانی تو این سرما الان تو خیابونا هستن...اما حیف....
حیف که غافلند......شایدم میدونن ولی با عشقشون چه کنن...
این خاک هنوز بوی نای خون رو میده....... وای به حال اونایی که
عشق این مردم رو به بازی می گیرند.......
حیف این همه عشق که همنشین شده با دروغ وتزویر و ریا
( پشکشی هر چی عاشق و هیواداره )