...امروز ؛بدون هیچ احساسی



دنبال یه سکوت جاودانی میگردم

یه مرگ موقتی

یه دنیایی که صدای هیچکی نباشه

من باشم و من

احساس معلق بودن میکنم

الان من نه دانشجوام نه پشت کنکوری نه شاغل..........

دیگه کارت شناساییم ندارم....

دلم برای دانشگاه یه کمی....نه یه ذره تنگ شده


  بگو که گل نفرستد کسی به خانه من......

  این روزا  نیستم. یعنی وجود ندارم... با عرض پوزش

  ما تموم شدیم ولی درسمون تموم نشد...

  تا اطلاع ثانوی میام...چه با ابهت میگم میام...اصلا مگه کسی

  منتظر منه...همه منتظرن که از دست من خلاص بشن...

  به  هر حال این روزا بد جوری به اینترنت نیاز دارم  

  ولی نمیتونم....

 

وطن داری آموز از ماکیان.........

هنوزم ز خردی به خاطر در است...............که در لانه ماکیان برده دست به منقارم آنسان به سختی گزید..........که اشکم چون از رگ آن دم جهید پدر خنده بر گریه ام زد که هان...................وطن داری آموز از ماکیان